باغ/چه خشکیده

دزدکی گلهایش را چیده اند

دل هرزه گردی را صابون زده اند

دستانت را بسوزان

تا که قربانی نشوند دستان ظریف و کوچکی...

که بهانه باغ/چه گرفته اند

آنها را به باغچه نبر

آنها را در باغچه نکار

باغ/چه گلهایش بوی دیگری دارد

برای دروغ ها جشن تولد میگیرد

دستانت را بسوزان تا باغچه نروند

اینجا باغچه

ودستهایش

دست ماسه

اندیشه های خاک خورده

که گل ها را نمی بینند شده

نگاه های جا مانده شان ودستان کثیفشان

به باغ/چه خار آورده

تا باغچه را خشک کنند

وآتش بزنند

برای آغوش سردو احساس تیپا خورده شان.

باغ/چه..

چه فرق دارد

بــــــــــــــــــاغ

سرد هست ومسموم

دستانت را بسوزان

وخاکستر آنها را به آب های هرزه بده


                                          جواد ابطحی (آذر